همسرمه …

♥♥♥عاشقانه های من وتو♥♥♥

♫♫♫قلبم فدای عزیزی ک دنیایی ازدلتنگی راب امیدیک لحظه دیدنش ب جان می خرم♫♫♫

صفحه اصلي | عناوين مطالب | تماس با من | پروفايل | قالب وبلاگ



همسرمه …

تلفن همراه پیرمردى که توى اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد … 
پیرمرد به زحمت تلفن را با دستهاى لرزان از جیبش درآورد ، هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو کرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند … رو به من کرد و گفت ببخشید ، چی نوشته ؟ 
گفتم نوشته “همه چیزم” ؛ پیرمرد : الو ، سلام عزیزم … 
یهو دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام و لبخندى زیبا و قدیمى به من گفت : همسرمه … مادر بچه هامه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





27 ارديبهشت 1394برچسب:, ساعت 5:57 توسط ♀yeg@ne♀