کاش هرگز چشم باز نمیکردم!!!
روزهایی که تبدیل به خاطـــ ـــ ـــره شدند
خاطره هایی که هر روز صبح به امید تجدید آنها چشم باز میکنم
دوباره زنگ انتظار را روزگار در گوشهایم نواخت
صدایش گوش هایم را آزار میدهد
بـــــــــس است دیگر... بیـــــــــــــــــا
نیاموخته ام روزهای بــــــی تو بودن را چگونه به پایان برسانم
برای فرار از دلتنگی شراب عشق مینوشم و بلند فریاد میزنم
برای پایداری عشـــــقمان...
من مســـــــــــــــــــــــــتم
مستم از با تــــــــــو بودن
نفــــس عمیقی میکشم
باز هم همان عطــــــــــــر خوش بوی همیشگی ات را زده ای
هر گام که به تو نزدیکتر می شوم نفس هایم تند تر میشود
قدم آخر را برمیدارم و تو را در آغــ ـــ ــــوش می گیرم
لبهایم را به روی لبهایت میفشارم و بوسه ی عشق را میستانم
ارام در گوشت جمله ی دوستت دارم را تکرار میکنم
دوســــــــتت دارم ... دوســــــتت دارم....
پلکهایم را به سختی میگشایم تانظاره گر چهره ات باشم
قطرات اشک بی اختیار بر گونه هایم می غلتند
تــــــــــــــــــو نبودی و من ....
کاش هرگز چشم باز نمیکردم!!!
نظرات شما عزیزان: