تنها ماندم

باز هم که رفتی و تنهایی من سر به فلک کشیده است
باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است
باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام
باز هم که یادت امانم را بریده است
باز هم که غصه دارم در قلب تاریکم از نبود تو
باز هم که نمیشنوم صدای دلنشینت را در خانه سوت و کورم
باز هم که گم شدی در خاطره ها وچشمم از دیدن عکس تو سیر نمیشود
سالهاست که رفتی ولی هر روز اینها را تکرار میکنم
شاید بشنوی ،بفهمی،احساس کنی
در واقعیت نه ولی انتظار امدنت در خوابم را که میتوانم داشته باشم
باز هم که بغض و بعد ..............مثل همیشه
نظرات شما عزیزان:
باید به اونایی که میان دودقیقه توی زندگی کسی برای سرگرمی خودشون یکی بگه عزیزم یه روزهم نوبت خودت میرسه
واقعازیبابود لایک
واقعازیبابود لایک
8 بهمن 1393برچسب:, ساعت 5:3 توسط ♀yeg@ne♀
يک نظر